من و آقای یآر

عاشقانه های من و آقای یآر

من و آقای یآر

عاشقانه های من و آقای یآر

من و آقای یآر

آقای یاری دارم که 5 سال و 3 ماه ازش کوچیکترم.
تولد عشقمون: 12 بهمـــن 90
تاریخ عـــقــــد: 10 خـــرداد 94

وبلاگمـون تو بلاگفا:
http://6672.blogfa.com/

پیوندها

اندر احــوالات که چه عرض کنم؟

شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ

نمیدونم از دوستان کسی هست که اینجا رو بخونه یا نه...؟! ولی خُب از اونجایی که بلاگفا فعلاً کشیده کنار، اینجا مینویسم. که بعداً انتقال بدم. البته (!) اگه بلاگفا دوباره برگشت.

27 اردیبهشت بود که علی و پدر و مادرش برای تعیین مهریه اومدن خونه ما، که اونم تعیین شد و یه تیکِ سبز جلوش خورد.

31 اردیبهشت هم بله برون بود و ما محرم شدیم، جلـوی اون همه آدم انگشتر دستم کرد آقای داماد.. با گل و گل نقره و قـرآن و آینه و شال و چادر و شیرینی اومده بودن. قرار شد یک شنبه بریم آزمایش و خرید.

هــــووووف گفتم آزمایش و خرید! :(

آزمایش که خدا رو شکر، اون کلاس هاش اعصاب خورد کن بود. نمیدونم چه اصراری داشتن یاد بدن فقط؟ :|

و بحثِ خیلییی شیرینِ خـــــرید (!) :|

روز اول رفتیم خرید واسه من.. لباس یه سارافُن کت گرفتیم. سارافنش بنفشِ خیلی تیره شست و کتش سفید با گلهای بنفش، کفش و کیف و..

حلقه انتخاب کردیم، طلا انتخاب کردیم. ساعت انتخاب کردیم. (مادر ها، من و علی)

روز دوم ادامه خرید های من و خرید واسه علی و لوازم آرایش واسه من و لوازم اصلاح و عطر و ادکلن واسه دو تامون و بازم انتخاب طلا و حلقه. و خـرید ساعت ست. (مادر ها، من و علی)

روز سوم دو تایی خودمون رفتیم یه حلقه ستِ دیگه خریدیم کلاً! :)) یعنی هر چی انتخاب کرده بودن وتو کردیم! :| =))  و خرید کت شلوار و کفش و کراوات واسه علی. کت شلوار علی تقریباً همرنگِ لباسِ من هست. پیرنشم یاسی، که تو عکسا خیلی خوشگل و شیک خواهد شد. ست حلقه مون واسه علی پلاتینِ، واسه من طلا.

آآآخ اگه بدونید خودمون تو پشت صحنه چکار میکنیم. یعنی همه تو ظاهراً، این علی و من هستیم که همه کارا رو میکنیم.. ایشالا از این درگیری ها نصیبتون بشه! :| :دی کل این 21 سال زندگیم حرص نخوردم که تو این چند روز حرص خوردم! :|

همین چند ساعت پیشم رفتیم تالار رو اکی کردیم. واسه عقد و شام برای روز یکشنبه، 10 خرداد..

اینا تایتلِ اخبار بود. میام و بیشتر تعریف میکنم ان شاءالله :)

بعداً نوشت: تالار متاسفانه نشد و عقدمون محضری بود.

  • ۹۴/۰۳/۰۹
  • بآنوی یار

نظرات  (۲)

من یه چند هفته ای میشه که وبلاگتونو میخونم خیلی قشنگه...به سلامتی ایشالله که زندگیه عالی ایو با هم داشته باشین و همیشه خوشبخت کنار هم باشین...من اون وبلاگه بلاگفاتونو لینک کردم تو وبمون اگه دوس داشتین ما رو لینک کنین :)...خیلی خوشحال شدم که این خبر خوبو دیدم
نسیـــــــــــم
3>
مبارکه..
خیلی خوشال شدم..
خوشبخت شین :**
پاسخ:
مررررسی :)