من و آقای یآر

عاشقانه های من و آقای یآر

من و آقای یآر

عاشقانه های من و آقای یآر

من و آقای یآر

آقای یاری دارم که 5 سال و 3 ماه ازش کوچیکترم.
تولد عشقمون: 12 بهمـــن 90
تاریخ عـــقــــد: 10 خـــرداد 94

وبلاگمـون تو بلاگفا:
http://6672.blogfa.com/

پیوندها

حاج علیِ من

دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۳ ب.ظ

درست دو روز، دقیقاً دو روز آقای یار رو نبینم، بعدش بخوام با ماشین برم بانک، وقتی میشینم پشت رل، اونوقت بوی ادکلن بولگاریش هست که وظیفش رو درست انجام میده و تمام ذهنیتم رو به هم میریزه، ساعت هم دور و بر 7:45 صبح هست، به سرعت تمام از بانک میزنم بیرون و زنگ میزنم بهش، دارم میام همسر... ^_^

 

دارم کتابخونم رو مرتب میکنم، که یه کیسه میبینم حاوی اینها... که سال پیش علی جان برام خریده. دیگه کلکسیون گیره و سنجاق هام تکمیلِ تکمیل شده! همیشه هم حواسش هست واسه موهای کوتاهم سنجاق های زیر مقنعه ای میگیره! :) با تک تک اینا قراره بنده دلبری کنم واسشون... ^_^

 

داریم میریم آبادی، تو راه نگه میداره تا شیرینی خامه ای بگیره، همیــشه حواسش هست وقتی میره قنادی، با یه ظرف کوچیک حاوی اینا برمیگرده... [کلیک] به قول خودش یه نسیم که بیشتر نداره شیرینی خامه ای دوست داشته باشه! ^_^ 

 

میخوام یکی دیگه از انرژی مثبتام رو براتون معرفی کنم، نمیدونم شاید هم قبلاً ها اینکارو کردم، ولی به دوباره، حتی سه باره معرفی کردنش میارزه... چشم نظر دیوار کوب خوشگلِ من، که مادر بزرگ خدا بیامرزم واسم بافته. با دونه های اسفند... که باز هم جزئی از خونه عشقمـونه! ^_^

 

من اگه بخوام یه رمانِ خوب، یا خیلی خوب واستون معرفی کنم، اون رمان "پستچی" از چیستا یثربی هستش... برید اینجا و اپلیکیشن طاقچه رو دانلود کنید و از اونجا کتاب رو به صورت رایگان دانلود کنید. یا هم میتونید تشریف ببرید به اینستاگرام خانم یثربی و از همونجا که قسمت به قسمت قرار دادند کتاب رو مطالعه کنید. آیدی اینستاگرام چیستا یثربی: yasrebi_chista

  • ۹۴/۰۹/۰۲
  • بآنوی یار

نظرات  (۳)

  • مژده بآنو
  • ای جونِ دلم :* :) نوشِ جانت نسیم ِ جان
    پاسخ:
    :* به مژده جونمممم :*
  • یه بنده خدا
  • سلام نسیم جونم خوبی؟من سعی میکنم همیشه بیام بخونمت
    یه سوال داشتم مگه آقای یار داخل شهر تبریز نیستن؟میگی دیار من فکر میکنم روستا یعنی؟
    یه چیزی گم ناراحت نمیشی من هرعکسی دیدم از آقای یار با این لباسه بوده فکر کنم فکرکنم هدیه از طرف تو بوده هاااااااااا
    در هرصورت من از طرفداراتمممممممممممممم
    پاسخ:
    سلام یه بنده خدا :)
    درست حدس زدی عزیزم... آبادی یعنی روستا، روستای پدری... هم علی آبادی داره، هم من. ولی چون تبریز به دنیا اومدیم و اینجا بزرگ شدیم، تو شناسنامه تبریزی هستیم :)
    باز اونم درست حدس زدی، پیرهن کادوی من واسه ترخیصی علی از سربازی هست...
    مرسی که میخونی و طرفدارم هستی :* 
    سلام نسیم جان من مدتیه با وبلاگ شما آشنا شدم و از این همه عشق لذت میبرم حتی تاثیر مثبت روی رفتارم با همسرم میذاره ;) ایشالله همیشه شاد و سلامت و عاشق باشید :)
    منم خیلی طرفدار شمام. ناخودآگاه رفتاراتو با دوران عقد خودم مقایسه میکنم میبینم خیلی خانومی.
    امروز اولین بار بود دیدم بخش کامنت ها بازِ.

    خدا رحمتشون کنه چقدر خوبه که این هدیه ی باارزش رو ازشون دارید.
    پاسخ:
    سلام گل بهار بانــو :)
    من الان خیلی خوشحالم که تونستم انرژی مثبت بهت انتقال بدم عزیزم... ^_^
    تو هم مینویسی و وبلاگ داری؟ :)

    ممنــون عزیزم، خدا رفتگان شما رو بیامرزه...