من و آقای یآر

عاشقانه های من و آقای یآر

من و آقای یآر

عاشقانه های من و آقای یآر

من و آقای یآر

آقای یاری دارم که 5 سال و 3 ماه ازش کوچیکترم.
تولد عشقمون: 12 بهمـــن 90
تاریخ عـــقــــد: 10 خـــرداد 94

وبلاگمـون تو بلاگفا:
http://6672.blogfa.com/

پیوندها

هـر روزِ من تویی...

سه شنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۴۴ ب.ظ

شادند جهانیان،

به نـوروز و به عیـد...

عیدِ من و نوروز من و هر روزِ من تویی!

(مـولانا با تغییرِ خـودم)

+ هفت سینی که یآر و خانوادش زحمتش رو واسم کشیدند... ^__^

  • بآنوی یار

تولدت مبارک یار قدیمی

جمعه, ۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۵۳ ق.ظ

خب، داشتم میگفتم...

وقتی که خدا گِل هامـون رو آماده کرد و لبخندی به معنای خوب زد، یعنی که ما مال همیم،

خیــلییی ها حسودیشون شد. من جملـه ابلیس!

اومد و یه کاری کنه تا برنـامه به هم بخـوره...

و مثلاً موفق شد!

خدا هم واسه همین ما رو راهی زمین کرد...

تو 7 اسفنـد زمینی شدی، فـرشته همـراه من!

تـولدت مبارک، یار قدیمی!

+ اینم تولد پارسالش... [کلیک]

  • بآنوی یار

بدترش رو هم دیدیم!

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ

وقتی دلـدارِ کسی، مشـاور یکی از نامزدهای انتخاباتی باشه، و خب این روزا سرش انقــدر شلوغ باشه که 5 روز دیدنی در کار نباشه، اکسیژن به خون نرسه، قلب بشه دپرس، مغز دستوری صادر نکنه، دیگه چی از آدم میمونه؟

این چنـد روز... 

سهم ما از هم، اینه که وقتی کلاسم تموم میشه، میبینم با تموم مظلومیت اومده وایستاده جلوی در تا یه مسیر حدوداً نیم ساعتی رو با هم پیاده بریم! همین...

که حالا بماند دلم چطور عین کابوی ها سوار خر شیطان میشه که بپر همین جا لپش رو بکش و ماچش کن، و عقل جان عصبانی که به زور دل رو از خر شیطان میکشه پایین و میگه صد دفعه گفتم زشته!

هیچ وقت فکر نمیکردم بدتر از روزهای سربازی هم وجود داشته باشه، همـون مدل زنگ زدن، همون مدل منتظر شدن، همون مدل پیاده روی، ولی قدرت دلتنگی بیشتر!

 

*استادمان به خاطر کمر دردش زودتر از موعد رفته بود و ما بودیم و کلاسی خلوت و چانه های پر از حرف. میدانم قیافه ام طور دیگری بود. میدانم داد میزد دلتنگی اش را... دختری که از قضا تاریخ عقدشان چند روزی دیرتر از ما بود، پرسید: "چن روز چن روز همدیگه رو میبینید؟ آخرین دیدارتون کی بود؟" به زور لبخندی گوشه لبم نشاندم و گفتم: "پنج روز پیش..." هنوز حرفم تمام نشده بود که گفت: "اوووو... چ خبره؟ من اگه یه روز همسرمو نبینم میمیرم!" قبلاً گفته بود که عاشق نشده و ازدواجشان از نوع سنتی بوده! نگاهی از سر دلسوزی کرد که خیلی راحت میشد از نگاهش خواند ما چقـدر بدختیم، هر روز دعـوا داریم، و او مرا هر روز به کتک میگیرد و ناسزا میگوبد! برایمان نامزد بازی و از این قبیل اهمیت ندارد و به زور داریم همدیگر را تحمل میکنیم و هر روز آیه الکرسی میخوانیم که زودتر از شر هم راحت شویم...*

 

راستی، شما هم میبینید 7 اسفند را چطـور همه دنیا فریاد میزنند؟

  • بآنوی یار

تو!

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۴۷ ب.ظ

  • بآنوی یار

مینیمال های عاشقانه

چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ب.ظ

داشتـم عکس بچگی هامُ نشونِ مادرشوهر میدادم، که یه کاغذی پیدا کردم، مـربوط به شهـریور 93 هست! یادمه شرکت بودیم، قیمت عشقمون رو درمیاوردیم، که چند میارزه؟! این بود نتیجش... [کلیک] :)

 

چند روز پیش، عقد پسرعموم دعوت شدیم، ما رو خانوادگی دعوت کرده بودن! اینه هاش... [کلیک] ^_^

 

دیگه این که، قهر بودم من، این کاکتوس رو میاره پادرمیونی کنه آشتی کنیم! :)) یعنی جانم است... دیگه فکر کنم همه میدونن چقـــدر من کاکتوس بازم و قصد دارم کل خـونه عشق رو پر کنم از کاکتوس! :دی

 

این کوتاه نوشته ها، واسه خاطرِ اینه که بمونه تو ذهنم، این مینیمال های عاشقانه که هر کدوم کتابِ رُمنسی است بس قطــور!

  • بآنوی یار

چیک چیک!

دوشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ب.ظ

موقعیت: تو ماشین

علی: این ماشین احساس میکنم نور بالاش مشکل داره!

من: چطور؟

علی: وقتی میزنی نور بالا، باید یه صدا بده! مثلِ چیک چیک!

چند لحظه بعد...

من: علی میخوای یه بارم امتحان کن!

علی: چی رو؟

من: نور بالا رو! شاید صدا داد!

علی: (در حال امتحان کردن نور بالا)

من: چیک چیک! :دی

علی: :| :)) 

  • بآنوی یار

یک بار عاشقم شدی، صد بار میمیرم برات...

دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۰۴ ب.ظ

انگار بهمن آفریده شده است،

برای انقلاب کردن! مثلاً همین انقلابِ من و او...

 

از همان 12 بهمنِ 5 سال پیش بوی آشنا میدادی، آشنایِ من... 

چقـدر دلایلِ آشنایی مان خاص است، چقـدر میانبری با هم آشنا شدیم، از همـان اول فرق داشتیم... چقـدر با سن کم بزرگ بودیم! چقـدر از همان اول مـردانه بودی. از همان عکس اولت تا به آن روز که روز خواستگاری با هم توی اتاق حرف میزدیم، تا سفره عقد که کنارم نشسته بودی و عسل در دهانم میگذاشتی! ^_^

توضیح عکس: عکس اولی از آقای یآر دیدم! :)

  • بآنوی یار

فریاد انقلاب

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۱۵ ب.ظ

انقلاب عشق ما را، 12 بهمنِ ما را،

فریاد میزنند این روزها

تابلو های شهر...

  • بآنوی یار

وقتی بهمن می آید!

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۵۵ ب.ظ

اول این کپشنِ اینستاگرام رو تقدیم میکنم به بهـمنِ همیشه بهار... [کلیک] به علی و خودم تبریک میگم اومدنِ پنجمین بهمنِ عاشقی رو! :)

کاش بدونید چقدر دوست دارم دوباره وبلاگ نویسی مثلِ قبلاً ها باشه، وقتی میزدیم وبلاگ دوستان، یه لیست جدید میومد که با لذت و حوصله همش رو میخوندی. چقدر دوست دارم اینستاگرام رو کلاً حذف کنم و همه مجبور باشن برگردن به همین وبلاگ هاشون! الان چقدر از همه بی خبر موندم، که حتی نمیدونم کیا میخونن، کیا تازه اضافه شدن، بقیه کجان؟ چیکار میکنن؟ آهای کسایی که این پست رو میخونین، همینجا کامنت بذارین...

اگه به من هست، من شرایطم مهیاست، حتی حذف پستچه های اینستاگرام! باور کنید... خلاصه که من وبلاگ رو نمیدم به صد اینستا از این قبایل! :)) 

برمیگردم به خودمون، به خودم و آقای همیشه یآرم! :* این موجود، این آقای ته ریش دارِ بور، درست مثل روزای اولِ عاشقی، درست مثل سربازیش، اصلاً تکون نخورده! همونطوری عاشق، همونطوری جذاب، همونطوری خاص نگاه، همونطوری خوشبو و همونطور دیوانه کننده هست برام! ^_^ از عجایبِ خلقت هست ایشون... بنده هم که سوگلی و ساری گلینِ ایشون هستم دیگه خب! :)

توصیه میکنم به کسایی که تازه عقد کردن و یا میخوان عقد کنن مثل hisqueen جان (کامنتا رو باز کن تبریک بگیم!)، زیاد عقد نمونید، فــوری خونه و جهاز رو حل کنید و برید خونه مشترک. این دوران به درد نخور ترین روزهای ممکن هست! :|

مراسم "چله لیخ" یا یلدایی هم انجام شد، با تزئینات نمدیِ خودم حاویِ هندونه و انارِ عشق. النگو و فال حافظ و گل نرگس هم به جز بقیه هدیه های اختصاصی آقای یآر بود...

اینم کریسمس ما: [کلیک] و [کلیک] اون جورابه هم واسه علی جانم ساخته شده! :* ^_^ کاکتوسا هم طبق معمول واسه عشق خونه هستند.

من و همسر جان و باز هم رستوران آنا... [کلیک] و مهم تر از همه باقلوا! :)) خوشمزست خب! :دی

واسه عروسی دنبال آهنگ هستم، آهنگ دونفری، یکی رقص معمولی و یکیش هم رُمنس... پیشنهادی دارید بگید. فقط واسه رقص تکی عروس انتخاب کردم. 

خرید ریزه میزه های جهاز هم شیرین هست هم سخت! از جاشمعی بگیر تا جعبه خیاطیِ خاص و اینجور چیزا... اگه پیجی تو اینستا دیدید بگید لطفاً.

  • بآنوی یار

کانال ما در تلگرام

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۳۸ ب.ظ

خُب! ما دو تا کانال تو تلگرام داریم. یکیش در مورد شعر هست، که بیت هایی که به نظرمون قشنگه و خودمون قبلاً خوندیم و خوشمون اومده رو میذاریم. اینم لینکشه: [کلیک] 

یکی هم در مـورد جوک و مطالب جالب و عکس و آهنگای فان و آهنگ و این چیزاست...اینم لینکشه: [کلیک]

  • بآنوی یار