بعضی اصطلاح های من درآوردی هستند که در لحظه به ذهن آدم میان و از قضا خیلی جالب هم هستند، این میشه که چون خوشتون اومده هی تکرارش میکنید و اطرافیانتون هم آشنایی پیدا میکنن باهاش. وقتی یهویی "جان جیجیش مَس" اومد دهنم و اون چـرخه رو طی کرد تا برسه به علی و اونم هی تکرارش کنه و بشه تکه کلام علی! این "جان جیجیش مَس" تو لغت نامه علی، من هستم! مثلاً یه دفعه ای داد میزنه: میخوامت آخه جان جیجیش مَـــــــس... یا تو صدا زدنش، تو صبح بخیر گفتنش، شب بخیر گفتنش نقش بالقـوه ای داره! :)
15 آبان، درست وسط پائیز دوست داشتنی بود که تصمیم گرفتیم بریم گردش. یه دفعه ای به ذهنم مقبره الشعرا اومد و علی هم قبول کرد. فقط یه ناهار لازم داشتیم که زن و شوهـری دست به کار شدیم و به درخواست علی سالاد ماکارونی درست کردیم. میتونست بشینه و اخبار ببینه، یا برنامه ای تو تلویزیون یا هم بشینه پای سیستمش، ولی اومد آشپزخونه و کمکم کرد و این شد نتیجه اولین آشپزی دو نفریمون که پارک کنار مقبره الشعرا هست.
و اینم ورودی مقبره الشعرا که چون اطرافش در دست تعمیراته، ما اولش فکر کردیم تعطیل هست ولی دیدیم نه... بازدید امکانش هست! و این هم ساختمانش... [کلیک] و آرامگاه استاد عشق...
ماه در ابر رود چون تو برآیی لب بام / گل کم از خار شــود چون تو به گلزار آیی (شهریار)
در آخـر هم یه کاکتوس خوشگل دیگه به مجموعه کاکتوس هامون اضافه کردیم، قراره خـونه عشق ما، پر از انرژی مثبت باشه... [کلیک]
و این عکس کلکسیون الماس های پـائیزی ماست که دونه دونش رو با عشق و ذوق جمع کردیم. فتبارک الله احسن الخالقین...
+این شما، و این یه آهنگ خوب!
حکایت بارانی بی قـرار است، اینگونه که من دوستت میدارم!