من و آقای یآر

عاشقانه های من و آقای یآر

من و آقای یآر

عاشقانه های من و آقای یآر

من و آقای یآر

آقای یاری دارم که 5 سال و 3 ماه ازش کوچیکترم.
تولد عشقمون: 12 بهمـــن 90
تاریخ عـــقــــد: 10 خـــرداد 94

وبلاگمـون تو بلاگفا:
http://6672.blogfa.com/

پیوندها

انگار ما نبودیم که گوش فلک رو کر کرده بودیم!

پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۷ ب.ظ

پارسال این روزا، من و آقای یآر یه احساسِ متفاوت دیگه داشتیم. شاید بقیه هم تجربه کردند. قبل تر ها، تو هر حالتی که کنارِ هم بودیم، یه آرزوی مشترک تو دلامون داشتیم، اونم این بود: "چی میشد ما زودتر عقد میکردیم... چی میشد الان ازدواج کرده بودم؟!" و همین آرزو درست موقعی که داشت حقیقی میشد، ما اصلاً، حتی یک اپسیلون هم حسی نداشتیم! :| انگار ما نبودیم که گوش فلک رو کر کرده بودیم! خیلی جالب بود... :)) انگار یه ازدواج سنتی هست و پدر مادرامون ما رو برا همدیگه انتخاب کردند!

حالا وقتی عقد کردیم، تا همین الانش میپرسیم یعنی ما واقعاً عقد کردیم؟ خواب نیست؟

پ.ن: یادتونه شمام گوش ما رو کر کرده بودین که پست آشنایی رو بنویس؟ حالا اون اتفاق افتاده! ولی شما اصلاً جدی نگیرید لطفاً.سرنوشت هیچ کسی شبیه کسِ دیگر نیست. لطفاً تو دلاتون نگید: «بذار منم امتحان کنم شاید به ازدواج ختم شد!» چون ما خودمون روحمون هم خبر نداشت اینطوری میخوریم به تورِ هم! پس شتر دیدید، ندیدید! در این حد بدونید که 60% ننوشتنم، به این خاطر بود. مراقب دلاتون باشید... بفرمائید بخونید با قلمِ عاشقانه علی جانکم: [کلیک]

  • ۹۵/۰۳/۰۶
  • بآنوی یار